وبلاگ فرهنگي، علمی،ادبی، آموزشی (سرباز.ایرانشهر) به اين وبلاگ خوش آمدید.
| ||
|
زندگی سخت ساده است! خطر کن! وارد بازی شو! چه چیزی را از دست میدهی؟ با دست های تهی آمده ایم، و با دست های تهی خواهیم رفت. فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند، تا سرزنده باشیم، تا ترانه ای زیبا بخوانیم و فرصت به پایان خواهد رسید.. آری! اینگونه است که هر لحظه غنیمتی است جرات کنید راست و حقیقی باشید، جرات کنید زشت باشید اگر موسیقی بد را دوست دارید رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان دهید این بزک تهوع انگیز دورویی و دوپهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشویید.. /ژان کریستف/رومن لومان کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روزاتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد. مردم با سطل روی سر الاغ هر بار که خاک می ریختند الاغ خاکهای روی بدنش را می تکاند وزیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی میکرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد. **نکته:*
*مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:* *اول: اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند.* *دوم: اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.* به گورستان گذر کردم کم و بیش/بدیدم حال دولتمند و درویش/نه درویشی به خاکی بی کفن ماند/نه دولتمند برد از یک کفن بیش/خاک شد هر که در این خاک زیست/خاک چه داند که در این خاک کیست/سر انجام که باید از این خاک رفت/خوشا آنکه پاک آمد و پاک رفت. اگر میدانستید، یک محکوم به مرگ، چقدر در آرزوی بازگشت به زندگی است، آنگاه قدر روزهایی را که با غم و اندوه و نگرانی و بدخلقی میگذرانید، میدانستید.
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه/وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه/پر کن قدح باده که معلوم نیست/کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه. زماني بود ما هم مثل شما در دياري بوديم كه كلام آشنايي داشتيم درسردي وگرمي آن ديار خسته لحظه ها..... دنباله هشدار ادامه مطلب ادامه مطلب |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |